گر دعای دردمندان مستجاب است ای حبیب


از خدا هرگز نخواهم خواست جز مرگ رقیب

درد بیماری و اندوه غریبی مشکلست


وای مسکینی که هم بیمار باشد هم غریب

سر به بالینم ز درد هجر، نزدیک آمدست


کز سر بالین من شرمنده برخیزد طبیب

دیگران دارند هر یک صد امید از خوان وصل


من ز درد بی نصیبی چند باشم بی نصیب؟

ای صبا جهدی کن و بگشا نقاب غنچه را


تا کی از دیدار گل محروم باشد عندلیب؟

زان دهان کام منست و هست پنهان زیر لب


چشم می دارم که کام من برآید عنقریب

چون هلالی بی مه رویت ز جان سیر آمدم


کس مباد از خوان وصل ماهرویان بی نصیب